سیاره ای از جنس امیر
امرو امیر شبیه یه خورشید خوشگل شده بود.اول شعر حمد رو خوند.بعد با عمو شعر کله ی صبح رو خوند. نقش خودشم طبق سنوات گذشته نداشت. آقا ممنون هم اول هی با بیل و کلنگ و فرقون رفت و آمد میکرد بعد معلوم شد که یه اختراع کرد و قرار شد فردا ازش رونمایی کنن.موقعیی هم که داشت از پیش اختراعش میومد یه دخدر بچه پرید جلوش و آقا ممنون هم با خنده گفت:من ترسیده کردم بچه.ولی خدایی صحنه ی خنده داری بود. بعد هم حکایت دست گل به آب دادن رو تعریف کرد که همتون این حکایت رو شنیدید و استثناً داستان رو بدون تغییر تعریف کردسلطان نقش پسر بد قدم پهلون نقش پسرخوش قدم عمو هم نقش پدر رو بازی کردن.وسط نمایشم یه جوری کلاه گیس پهلون افتاد که نگو.منم تو حالت جویدن مبلا مونده بودم به کلاه گیس اوفتاده بخندم یا به خنده های خوشگل امیر. راستی یه خدا قوت ویژه هم به آقا ممنون میگم که واقعا کل بار این آیتم رو دوشش هستش. آقا نگهدار هم که مثله همیشه عالی.و حکایت یه برادر خواهر کوچولو که با لازانیا کلا سلیقه شون عوض شد رو تعریف کرد.حافظه شم ماشـــالا عالیه من فکر میکردم خودش اجراهاشو یادش نمیمونه ولی هزار ماشالا همه شو یادش میمونه. چندتا خبر: 1)پیام های تصویری تون رو از این به بعد به سایت10006016 بفرستید. 2)از فردا به بعد برنامه ساعت16 شروع میشه.فردا همه بکتابخونه رو میبینید.برنامه علیخانی بیشتر طول میکشه و بعد از کتابخونه هم میتونید ببینید!
[-Design-] |